رمان اوتاکو نسخه کامل
موضوع رمان : عاشقانه، جنایی، اجتماعی
تعداد صفحات : ۷۸۲
خلاصه رمان :
دانلود رمان اوتاکو… آهوا دختر جوانی است که با عنوان لیدر یک تیم برای بازی همیشه حاضر است. اعضای بینام و نشان تیم همراه او ناخواسته گرفتار مشکلات یکدیگر میشوند. تضاد ادیان آنها برای جامعه اگر چه ناخوشایند است و برخورد های اشتباهی در پیش دارد. اما همه آنها زیر سایه هویت های دیگری زندگی میکنند و نیمه واقعی خود را از مردم پنهان میکنند. با جبر یک تصادف بر حسب اتفاق آروکو مرد جوانی است که حکم بازی را تغییر داده و ناخواسته مسیر زندگی گروه اوتاکو عوض میشود اما این همهی داستان نیست….
قسمتی از داستان رمان اوتاکو
“تریاق” مهرنگار کنار ستون خانه سر خورد و روی زمین چمباتمه زد. _خب کجا بریم؟
موبایلم را بین انگشت هایم چرخاندم. اسما گاز بزرگی به خیار دستش زد و با تکیه به چارچوب آشپزخانه با دهان نیمه پر گفت: _حالا تکلیف چیه؟
علی دستی به صورتش کشید و من را مخاطب قرار داد.
_همسایه ها شاکی شدن از رفت و آمد بی وقتمون، صابخونه امروز رک به من گفت تخلیه کنید خشایار اخم کرد.
_تا سر ماه قرارداد داریم هیچ غلطی نمیتونه بکنه اسما خندید.
_الاغ جان گزارشمون رو به پلیس بده میدونی جرمش چیه؟ ما مجردیم هیچ نسبتی هم باهم نداریم بگیرنمون سنگسارمون کردن، تازه همسایه ها خیلی لطف کردن تذکر دادن فقط!
کارمان همین بود. خانه به دوش بودیم، خانه ی ویلایی و آپارتمان هم فرقی نداشت. همسایه ها بعد از مدتی از رفت و آمد های وقت و بی وقتمان معترض می شدند و دیگر زیرمیزی های زکریا به صاحبخانه هم فایده ای نداشت و عذرمان را می خواستند.
مهرنگار وحشت زده گفت: _سنگ میزنن بهمون؟! خشایار یه کاری بکن لطفا من نمیخوام بهم سنگ بزنن خشایار کلافه نوچی کرد و با چشم غره ای به اسما در جواب مهرنگار گفت:
_چی میگی تو سنگ میزنن، سنگ میزنن، فلسطینی مگه تو؟!
صدایم را بالا بردم و دخالت کردم. _با زکریا حرف میزنم آروم باشید. از صبح هرچه سعی کرده بودم با زکریا ارتباط برقرار کنم نشده بود. در دسترس نبود….
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید