بیست رمان مرجع کامل بهترین رمان های ایرانی پی دی اف
دانلود رمان طنز، رمان پلیسی، رمان جنایی، رمان ترسناک، رمان تخیلی، رمان اجتماعی، رمان معمایی، رمان خارجی و…
خلاصه کتاب
دانلود رمان تا آخرین نفس... پانیذ که با پسری به نام رادمهر دو ساله نامزد هستند و برای آیندشون کلی برنامه ریزی کردند، اما با یک مسافرت تمام برنامه ریزی هاشون برای آینده خراب می شود و اتفاقای خیلی عجیب می افتد که…!
خلاصه کتاب
دانلود رمان التیام.. اسمش دریاست… مثل اسمش پاک و زلال و عاشق… ولی عاشق یه آدم اشتباه… یه عشق اشتباه زندگیش‌و تباه می‌کنه. با دسیسه‌ی مادرشوهرش از هم جدا میشن و کارش به روانشناس و دکتر می‌افته… ولی کوروش حامیش می‌شه، پسرعمویی که از بچگی عاشقش بوده و حالا با جدا شدن دریا از البرز، فرصت پیدا می‌کنه مرحم بذاره روی زخم‌های دریا… آروم می‌کنه دریای طوفانی رو با معجزه‌ی یه عشق ناب…
خلاصه کتاب
دانلود رمان زخمی سنت... پشت در اتاق نشست و زانو‌هایش را در آغوش گرفت. به حدی سرگیجه داشت که گمان می‌کرد کره زمین از جو خارج شده و دیگر چیزی به نام جاذبه وجود ندارد. پلک‌های خشک و خسته‌اش را روی هم فشرد و سرش را به در چوبی اتاقش تکیه داد. تن همیشه سردش، از همیشه سردتر بود و معده گرسنه‌اش شدیدا می‌سوخت. اما ذره‌ای برایش اهمیت نداشت. آنقدر در این مدت درد روحی کشیده بود که دیگر دردجسم،برایش شوخی بیش نبود.آب تلخ دهانش را بلعید و گوش سپردبه گفتگوی مردانی که..
خلاصه کتاب
دانلود رمان مرد قانون... اون قدرتمند بود، بزرگ و رییس من بود، یک ترکیب کشنده! وقتی توی رزومه شغلیم دروغ نوشتم نمی‌دونستم خیلی قضیه مهمی باشه. قرار بود برای یک زن کار کنم، البته فقط فکر می‌کردم یه خانمه… اما جولیان مسترز قطعا یه مرد کامل بود… از اون نوع مردهایی که توی خواب میبینی. بچه‌هاش شیطون بودن و من از پنجره جاسوسیش رو کردم و وقتی داشت کاری زشت و درعین حال دلفریب انجام می داد مچش رو گرفتم…
خلاصه کتاب
دانلود رمان اوتای... من مردی‌ام که به جرم تن ندادن به رسم و رسوم از زادگاهم بیرون کردن، من هم خوب از خجالتشون در اومدم، ولی دنیا بدجوری گرده! الان جوری گشته که بهم احتیاج پیدا کردن ولی من الان یه بوکسور حرفه‌ای هستم با کلی اسم و رسم و ثروت… و من شرط کمک رو ازدواج با زیباترین دختر زادگاهم تعیین کردم…
خلاصه کتاب
دانلود رمان سازی که صدایش تویی... من آزادم، آزاد ابتکار. یکی از بهترین و مشهور ترین نوازنده هایی که دنیا به خودش دیده. بعد از اینکه سال ها تمام دنیا رو گشتم و با دخترهای مختلف رابطه داشتم، به ایران برگشتم. عشق برای من معنی نداره، زن ها هیچوقت جایی توی قلب من نداشتن. اما خبر نداشتم که قراره شیفته و شیدای چشم های سبز وحشی یه دختر بشم، دختری که از تمام مردها فراریه. خزان، دختری که قلب من رو برده، زندگیش پر از رازهای تاریکیه که من باید کشفشون کنم…
خلاصه کتاب
دانلود رمان وبال عشق... سختی در عشق، جوهری بس زیبا است. وبال عاشقانه مانند رویای غم و درد عاشقانه است. عاشقانه هایی که پر از مشقت پر از غصه و پر از رنج های بی پایان است. من از وبال می گویم آری وبال! وبالی که محنت را در عشق گذاشت، وبالی که تیمار را بر درون قلب معشوق گذاشت، آری وبال عشق را می گویم. درد دارد، نادمی دارد و میراثی هم دارد، میراثی بس تجربه. میراثی بس پختگی. این است وبال عشق، این است درد عشق!

دانلود رمان عاشقانه لمس دشمن به قلم holly_renee بصورت pdf برای کامپیوتر و اندروید

رمان لمس دشمن نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، انتقامی

تعداد صفحات : ۶۸۸

دانلود رمان لمس دشمن PDF از holly_renee

دانلود رمان لمس دشمن PDF از holly_renee

خلاصه رمان :

دانلود رمان لمس… بعد از اینکه مادر جوزی از دنیا میره، اون مجبور میشه برای زندگی با پدر، مادرناتنی و برادر ناتنیش به شهر دیگه ای بره. اما نمیدونه توی اون شهر چی در انتظارشه. فامیلی جوزی رازی رو پشت خودش قایم کرده که بدون اینکه جوزی ازش خبر داشته باشه، اون رو به دشمن شماره یک تنها پسری که عاشقش میشه، تبدیل میکنه. بک کلرمونت زیبا، بیرحم و همه کاره شهره و قصد داره انتقام این زخم کهنه رو از بی گناه ترین فرد این داستان که جوزیه پس بگیره.

خلاصه کتاب
دانلود رمان بوی نارنگی... سامان پایدار برادر سارا که معرف حضورتون هست آقای جذاب، ورزشکار و به شدت غیرتی! البته گاهی هم بی اعصاب و در زمان خودش مهربون و شوخ که هر بار حضورش شوکی در رمان سد سکوت ایجاد کرد و جذابیتش امیررضا رو مجبور به چنین اعترافی کرد که: “سامان زیادی خوش قیافه و خوش استایل و البته خوش پوش نیست؟ شاید حضور کسی مثل او در زندگی سارا دلیل دیده نشدن من است! ” سامان خان اینجا بیشتر از سکوت کولاک میکنه و کم کم با…‌
خلاصه کتاب

دانلود رمان سد سکوت... تنها بودم دور از خانواده در یک حادثه غریبه ای جلوی چشمانم برای نجاتم به جان کندن افتاد اما رهایم نکرد از او میترسیدم از آن هیکل تنومندی که قدرت نجاتمان از دست چند نفر را داشت ولی به اجبار به او نزدیک شدم تا لطفش را جبران کنم.. اما قلب‌و احساسش را ربودم گریختم.. تا زنده شدن گذشته ام آبرویش را برباد ندهد. شکستم… تا دروغ ها و پنهان کاری ام غرورش را له نکند، تا او مجبور به فراموشی باشد اما آمد… فهمید… دید… آبرویی برایم نماند و من فقط سکوت کردم تا محرم حیوان صفتم را نشناسد‌…

 
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بیست رمان مرجع کامل بهترین رمان های ایرانی پی دی اف " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.