دانلود رمان خوشبخانه من یک زنم از آذین بانو نسخه pdf
#خوشبختانه_من_یک_زنم
✍️نویسنده: #آذین_بانو
✨ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
📄خلاصه:
این رمان داستان زندگی حسنا ست.. دختری که وقتی کوچیک بوده پدرش اونا رو تنها گذاشته… حالا سال ها گذشته و مادر حسنا با مردی ازدواج کرده و صاحب دو تا دختر شده… حسنا بخاطر تبعیض هایی که تو زندگی میبینه تو سن 19سالگی با یاسر نامزد میشه….. یه روز وقتی قرار بوده بره خونه ی یاسر اتفاقی براش میفته که به معنی واقعی کلمه نابود میشه…. حالا حسنا مونده و یه درد بزرگ تو زندگیش
دانلود رمان ارباب بی برده از فرناز احمدلی نسخه pdf
📚#ارباب_بی_برده
✍️نویسنده : #فرناز_احمدلی
✨ژانر : #اربابی_درام_خشن_بزرگسالانه
📄خلاصه:
هانا دانشجوی پزشکیه و واسه پایان نامش باید یک سال توی یه روستا به عنوان دکتر کار کنه
روستایی که توسط ارباب آدان مردی که همه
ازش می ترسن و حساب می برن اداره میشه
مردی خشن و ترسناک که عقایدش کاملا با هانای ما فرق می کنه……..
همه چیز با گیر کردنشون تو کلبه چوبی تغییر می کنه صیغه ای که بینشون خونده میشه زندگی هانارو زیرو رو می کنه………
دانلود رمان گلاویژ از شبنم کرمی نسخه pdf
📚#گلاویژ
✍️نویسنده: #شبنم_کرمی
✨ژانر: #عاشقانه #صحنه_دار #معمایی #هیجانی
📄خلاصه:
محسن برادر گلاویژ برای انتقام برای شکنجه عکس های برهنه اش رو برای نامزد گلاویژ فرستاد..
عکس هایی رو نشون عماد داد که هیچ وقت واقعیت نداشت….
دانلود رمان دیار آشوب از دیبا کاف و نرجس کشاورزی نسخه pdf
#دیار_آشوب
✍️ نویسنده: #دیبا_کاف & #نرجس_کشاورزی
✨ژانر: #عاشقانه_اجتماعی
📄خلاصه:
رمان به زندگی پر فراز و نشیب آشوب دختر افغانی میپردازد که سال هاست زندگی خود و خانواده اش را اداره میکند. ورود چکاد به زندگی اش مسیری را پیش رویش قرار میدهد که مجبور به تصمیم گیری میشود. تصمیم هایی که سرنوشتش را رقم میزند.
دانلود رمان تو همیشه بودی از رویا قاسمی نسخه pdf
#تو_همیشه_بودی
✍️ نویسنده: #رویا_قاسمی
✨ژانر: #عاشقانه #پایان_خوش
📄خلاصه:
تو همیشه بودی..از همان ازل، تا ابد باش…تو همیشه بودی
کنار من، نفس باش…تو همیشه بودی
میان خطوط احساسم..
تو همیشه بودی
مگه میشه قدر نشناسم؟
تو همیشه بودی
از همان لحظه که قلبم لرزید
تو همیشه بودی
نفهمیدم چطور دلم لغزید
تو همیشه بودی
بدون اینکه بفهمی
چطور عشقت شده همه احساسم…
دانلود رمان معجزه ای به نام تو نسخه pdf
#معجزه_ای_به_نام_تو
✍️نویسنده: #سارا_انضباطی
✨ژانر: #عاشقانه_هیجانی_انتقامی
📑خلاصه:
این رمان زندگی سه زوج رو روایت میکنه که هر کدوم در زندگی دیگری تاثیر دارند.
جانا و حسام: حسام سالهاست که در پی انتقام برای مرگ خواهرشه و جانا دختری که مثل یک ناجی میخواد برای رسیدن به این انتقام به حسام کمک کنه بیخبر از اینکه خودشم قراره در آتش این انتقام بسوزه!
نبات و امیرعلی:
نبات به بیماری سختی دچار شده و هر آن ممکنه از دنیا بره اون در پی اینه که قبل از مرگ تمام آرزوهاش رو برآورده کنه و برای رسیدن به این آرزوها وارد زندگی امیرعلی میشه! امیرعلیای که یه پسر پولدار و خوشگذرونه اما با اومدن نبات دنیا رو به شکل دیگهای میبینه.
نارین و حسین: دو جوان روستایی که در یک نگاه عاشق هم شدند اما این عشق ممنوعهای بیش نیست و آتش این عشق قراره همه رو تا سالیانِ سال بسوزونه!
و در آخر برای هر یک معجزهای رخ خواهد داد… معجزهای به نام تو!
دانلود رمان طهران_55 نسخه pdf
#طهران_۵۵
✍️نویسنده: #مینا_شوکتی
✨ژانر: #عاشقانه_معمایی_اجتماعی
📑خلاصه:
در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز هم روش های سنتی توی همه چیز دارن و پدربزرگش،خلیل، رازی پیش جهانگیر احمری داره که نوا رو کنجکاو کرده…
••••●ʝ✮ιи💎
دانلود رمان آخرین کیفر از مژگان رضایی راد نسخه PDF
📚#آخرین_کیفر
✍️نویسنده : #مژگان_رضایی_راد
✨ژانر : #عاشقانه_اجتماعی
📑خلاصه :
عشقی که عقل را از تصمیمها خط میزند و عاشقی که زندگیاش دست خوش اشتباهات بزرگ و کوچک میشود و لجوجانه چشم میبندد بر اشتباهاتش . آنقدر در خواسته هایش غرق می شود که اشتباه از پس اشتباه زاده می شود . زمانی چشم می گشاید که نه راه پیش دارد و نه پس و تقاص پس میدهد ، آخرین کیفر …
دانلود رمان بی نفس در گرداب جلد اول از زهرا سادات رضوی نسخه پی دی اف
📚#بینفس_در_گرداب (جلد اول)
✍️نویسنده: #زهرا_سادات_رضوی
✨ژانر: #عاشقانه
📑خلاصه
بچه که بودم، عاشق باران بودم. وقتی که باران میبارید آقاجون صدایم میزد که خودم را به پشت پنجره محبوبم که رو به حیاط بزرگمان بود برسانم و به تماشای باران بنشینم. حتی گاهی مادری اجازه میداد به زیر باران بروم. با اشتیاق وصف نشدنی دمپاییهای صورتیام را پوشیده و نپوشیده به سرعت به حیاط میرفتم؛ دست از یکدیگر باز میکردم و سر به سوی آسمان میگرفتم.
دور خود میچرخیدم و آواز میخواندم…
همان آوازی که وقتی باران میبارید آقاجون میخواند و من ناخواسته حفظ کرده بودم.
باز باران با ترانه
با گهرهای فراوان
میخورد بر بام خانه…