راز شبانه داستان دختری به نام شبانه است که در مسیر زندگیاش با چالشها و رازهایی روبهرو میشود. او علاقه زیادی به عکاسی دارد، اما برادرش به شدت با این شغل مخالف است. شبانه به صورت پنهانی برای یک مصاحبه میرود و در مسیر برگشت دچار تصادف میشود. در حالی که او به طور بیهوش در آمبولانس قرار دارد، متوجه میشود که حادثه تصادف، کاملاً تصادفی نبوده و همه چیز بخشی از یک نقشه معمایی است.
این رمان پر از لحظات هیجانانگیز و معماهای پیچیده است که خواننده را تا پایان داستان درگیر نگه میدارد. شبانه باید با تهدیدات و چالشهایی که در پیش دارد روبرو شود تا بتواند حقیقت را کشف کند.
رمان گورکن جلد 2 داستان گروهی است که به نام گورکن شناخته میشوند. این گروه از پنج عضو تشکیل شده است و هریک از اعضای آن از جثهای کوچک برخوردار هستند، اما با همین جثه میتوانند با قدرت و سرسختی از خانواده خود دفاع کنند و حتی در برابر حیوانات بزرگتر از خود بایستند. آنها مانند گورکنها، بیپروا از هر چیزی در دفاع از خانواده خود میایستند و هر کاری برای حمایت از عزیزانشان انجام میدهند.
در این قسمت از رمان، شخصیت اصلی آسو با کیهان تصمیم به ازدواج میگیرد، در حالی که با مخالفت شدید پدرش مواجه است. آسو با شجاعت تصمیمش را اعلام میکند و در نهایت، خبری مهم را که باعث شوک بیشتر میشود به خانوادهاش میدهد. داستان همچنان ادامه دارد و پیچیدگیهای روابط و مسائل خانوادگی را به تصویر میکشد.
رمان گرگاس داستان موجوداتی نیمهانسان و نیمهحیوان به نام گرگاسها را روایت میکند که در دنیایی پر از راز و معما زندگی میکنند. این موجودات از نظر ظاهری بسیار جذاب و کاریزماتیک هستند اما رفتاری غیرقابل پیشبینی دارند. آنها به شدت نسبت به انسانها احساس تنفر دارند و با حمله به آنها وارد نبرد میشوند. در این میان، شخصیتهایی مانند بوراک، کیهان و الیف با هم درگیر هستند و در حالی که با مرگ و انتقام دست و پنجه نرم میکنند، داستان به شکل هیجانانگیزی پیش میرود.
در یکی از فصول داستان، الیف که در شوک از مرگ بوراک قرار دارد، به شدت ناراحت است و نمیتواند باور کند که او دیگر در میانشان نیست. در این زمان، کیهان که از همه چیز باخبر است، سعی در آرام کردن آسو دارد، اما آسو از اینکه او از ابتدا سکوت کرده و از وضعیت واقعی بوراک مطلع بوده است، خشمگین است. این بحرانهای احساسی و انتقامی در کنار رازهای مرموز، داستان را پر از هیجان و درام کرده است.
رمان ماهاراجه داستان گیلدا، دختری زیبا و جذاب است که خانوادهاش را از دست داده و نزد برادرش زندگی میکند. یک روز وقتی که برادرش به ماموریت رفته، زنداداشش او را به یک فرد ناشناس میفروشد و گیلدا مجبور میشود با این مرد به هند برود. در آنجا او به عنوان پرستار ماهاراجه، مردی فلج و قدرتمند، شروع به کار میکند.
گیلدا در این سفر به دنیایی جدید و متفاوت از آنچه که پیشتر میشناخت، وارد میشود. در طول داستان، او باید با مشکلات و چالشهای مختلفی که در این دنیای جدید به او تحمیل میشود، روبهرو شود. به تدریج، رابطهای پیچیده و پر از احساسات میان گیلدا و ماهاراجه شکل میگیرد و داستان پر از اتفاقات غیرمنتظره و دراماتیک پیش میرود.
رمان بوسیدن عروس ممنوع داستان دختری است که در شرایط سخت و پرچالش زندگی میکند و در این مسیر با مردی به نام جود لاکتی، معروف به «لاکی»، آشنا میشود. جود که یک کارگر ساختمانی جذاب و عضلانی است، به ناگهان وارد زندگی او میشود و همچون یک قهرمان در لحظات بحرانی به کمک او میآید. داستان این دو از همان ابتدا پیچیده میشود، چرا که اختلاف سنی زیاد و تفاوتهای گذشته آنها مانع از ارتباط آسان میشود.
با وجود این اختلافات، آنها در بسیاری از جنبههای زندگی مشترک از جمله عشق به موسیقی راک و ماشینهای قدیمی، نقطه اشتراک دارند. این دو از مشکلات و زخمهای گذشته خود با یکدیگر صحبت میکنند و در نهایت از روابط دشوار خود عبور میکنند تا جایی که تصمیم به ازدواج میگیرند، اما یک ازدواج مصلحتی با مشکلات زیادی روبهرو است. در این میان، کشمکشها و تنشهای درونی شخصیتها بر جذابیت داستان میافزاید.
داستان بی نفس در گرداب در مورد دختری است که در کودکی عاشق باران بوده و خاطرات زیبایی از زمانهای گذشتهاش دارد. در دوران بچگی، آقاجون او را به تماشای باران مینشاند و حتی گاهی اجازه میداد به زیر باران برود. در حالی که او با اشتیاق زیاد و دمپاییهای صورتیاش به حیاط میدوید و به تماشای باران میپرداخت. در این لحظات زیبا، آوای مخصوص آقاجون را که همیشه هنگام بارش باران میخواند، حفظ کرده بود.
این رمان در حال روایت تجربههای گذشته شخصیت اصلی است که هر یک از آنها دنیای خود را میسازد. این داستان درباره عاشقی است که در دوران زندگیاش با مشکلات و فراز و فرودهایی روبهرو میشود. همانطور که باران همیشه برای او یادآور لحظات خوش بوده، این رمان نیز به شدت به احساسات و روابط انسانی پرداخته و با خاطراتی که شخصیتها از گذشته دارند، خواننده را به دنیای عاطفی و احساسی میبرد.
رمان پسر بلوچ داستانی عاشقانه و غمگین است که میان یک دختر تُرک به نام إلای و پسر بلوچ به نام هیرمان شکل میگیرد. هیرمان پسری خونسرد و جدی است که دل هر دختری را میبرد، اما إلای دختری است مظلوم اما سرزباندار که برخلاف مخالفتهای خانوادهها، حاضر به پذیرفتن هیرمان به عنوان شریک زندگیاش میشود. إلای با هیرمان به بلوچستان سفر میکند و در آنجا متوجه میشود که زندگی و مشکلات هیرمان پیچیدهتر از آن چیزی است که تصور میکرد.
رمان پسربلوچ یک داستان عاشقانه با زیرلایههای اجتماعی و مافیایی است که نشاندهنده چالشها و موانع است که افراد در مسیر عشق و تعلق به یکدیگر با آنها مواجه میشوند. این رمان همچنین به دنیای پیچیده روابط مافیا و فشارهای اجتماعی که بر افراد تحمیل میشود، پرداخته است.