رمان اوتاکو نسخه کامل
موضوع رمان : عاشقانه، جنایی، اجتماعی
تعداد صفحات : ۷۸۲
خلاصه رمان :
دانلود رمان اوتاکو… آهوا دختر جوانی است که با عنوان لیدر یک تیم برای بازی همیشه حاضر است. اعضای بینام و نشان تیم همراه او ناخواسته گرفتار مشکلات یکدیگر میشوند. تضاد ادیان آنها برای جامعه اگر چه ناخوشایند است و برخورد های اشتباهی در پیش دارد. اما همه آنها زیر سایه هویت های دیگری زندگی میکنند و نیمه واقعی خود را از مردم پنهان میکنند. با جبر یک تصادف بر حسب اتفاق آروکو مرد جوانی است که حکم بازی را تغییر داده و ناخواسته مسیر زندگی گروه اوتاکو عوض میشود اما این همهی داستان نیست….
رمان تا آخرین نفس نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۴۴
خلاصه رمان : پانیذ که با پسری به نام رادمهر دو ساله نامزد هستند و برای آیندشون کلی برنامه ریزی کردند، اما با یک مسافرت تمام برنامه ریزی هاشون برای آینده خراب می شود و اتفاقای خیلی عجیب می افتد که…!
رمان عمارت مرموز نسخه کامل
موضوع رمان : عاشقانه، هیجانی، معمایی، ترسناک، کلکلی، پلیسی
تعداد صفحات : ۹۸
خلاصه رمان :
دانلود رمان عمارت مرموز… دختری به اسم لیلا که سال هاست در غمی به اسم یتیمی و بیچارگی گرفتار شده، در کودکی مادرش او راه به حال خود رها کرده و برای همیشه رفته، لیلا را خاله ای پیر و مهربانش بزرگ می کند و به او جانی دوباره می دهد، بعد از فوت خاله لیلا تنها می ماند، او برای امرار معاش و فرار از تنهایی دنبال کاری با آبرو و امنیت میگردد! او حالا کاری پیدا کرده که با تمام معیار هایش یکی است ولی عجیب یک جای کار جدید می لنگد و لیلا را کنجکاو می کند…
رمان هر مردی که میخواهم مال من باشد نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، خارجی
تعداد صفحات : ۵۹۴
خلاصه رمان : اتفاقی که در وگاس افتاد همیشه فقط به آنجا ختم نمیشود. پاییز هیون برای گذراندن تعطیلاتش در وگاس یک لیست داشت که شامل دیدن نمایش و رفتن به شهربازی بود و اصلاً فکرش را نمیکرد که درحالی که با یک عوضی جذاب مثل سملکلر ازدواج کرده است از خواب بیدار شود.از همان لحظهای که نگاهش به او افتاده بود،سم مثل یک تکه دسر خوشمزه به او نگاه کرده بود و از آنجاییکه پاییز معمولاً دختر مسئولیتپذیری بود…
رمان روزگار جوانی نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۱۸۶۱
خلاصه رمان : _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه نیاره. _جون رز عاطییی! ببین من حال این رو نگرفتم از هفته ی پیش یبوست گرفتم، نو پی پی جون پوپو. پونه عصبانی نگاهم کرد. اما الان مهم موافقت عاطفه بود، تنها دختر آرام کلاس، خب او همیشه پایه ی دیوانه بازی های ما بود. تا سرش رو تکان داد یک بوس براش فرستادم. _میخووااامممت. پونه: چندش.