دانلود رمان بازگشت به لموریا نسخه pdf
رمان : #بازگشت_به_لموریا
❤️ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #روانشناسی #تخیلی
❤️نویسنده: #زهرا_رئیسی
❤️خلاصه:
ارغوان که برای سالهای طولانی در ظاهر یک مترجم زندگی میکرده است؛ هم اکنون شرایط را به گونهای تجسم میکند که لازم است از انزوا بیرون آمده و در مورد بروز افکار خود جسارت بیشتری به خرج دهد. او از کمک موجوداتی از سیارات دیگر بهره گرفته و داستانهایی از زندگیهای گذشتهی خود در تمدنها و سیارات دیگر نقل میکند.
“داستانی تخیلی، روانشناسی و عاشقانه است که به شرح زندگی روانشناسی جوان به اسم ارغوان میپردازد”
دانلود رمان تهران دود نسخه pdf
❤️رمان: #تهران_دود
❤️نویسنده: #آفساAfsa
❤️ژانر: #عاشقانه #پلیسی #تخیلی #مذهبی
❤️خلاصه:
درمورد گروهی از انسانهای عجیب و درک نشدنیست که از دید مردم پنهان ماندهاند. عجایبی که همه آنها را پست و بیرحم میخوانند، بدون آنکه ذرهای از وجودشان را درک کنند. تصورها میشکند وقتی یکی از همین بیرحمهای بیوجود، وجودش را نور و حس شرم فرا میگیرد و درست جایی که حتی نقطهای از تصور آدمی به آن نمیرسد، شاید اتفاقی از طرف یک شخص باورنکردنی به درگیریها پایان دهد.
دانلود رمان جایی برای مردن نسخه pdf
❤️ رمان : #جایی_برای_مردن
❤️ نویسنده : #KURO
❤️ ژانر : #تخیلی #خون_آشامی
❤️ #عاشقانه #راز_آلود
❤️ خلاصه :
مدرسه ی “کابوس” یکی از بهترین مدارس برای خوناشاماست و دانش آموزای مختلفی از کشورای گوناگون، اونجا تحصیل میکنن. یکی از این دانش آموزا، آرتمیسه. یه دختر پررو، سرد، خشن، لجباز، باهوش، و در جمع دوستاش، باحال و خوش خنده!!!
دانلود رمان جن عزیز من نسخه pdf
❤️رمان: #جن_عزیز_من
❤️نویسنده: #شاذه
❤️ژانر: #عاشقانه #تخیلی
❤️خلاصه:
خانواده نازگل بعد از سه بار نامزدی نافرجام او تصمیم میگیرند از آن شهر بروند تا اینکه پیرزن همسایه آنها که نازگل همیشه برای درددل پیش او میرود به میمیرد و خانه ای ویلایی را برای او ارث می گذارد. تمام همسایه ها میگویند آن خانه جن دارد ولی نازگل که اعتقادی به این حرفا ندارد به آن خانه میرود. در بدو ورود به خانه جوان زیبای سفید پوشی را میبیند که..
دانلود رمان دختر اژدها نسخه pdf
❤️رمان : #دختر_اژدها
❤️نویسنده : #س_زارعپور
❤️ژانر:#عاشقانه #تخیلی
❤️خلاصه:
از وقتی به دنیا آمدم، با همه فرق داشتم.
من استعداد تبدیل شدن به یک اژدها را داشتم و خیال میکردم این یک موهبت است؛ اما واقعیت متفاوت بود. این یک نفرین است. چرا که هرکس اژدها را میشناسد، مرا طرد میکند و از من متنفر است. زندگیام را تنهایی و بیاعتمادی پر کرد.
نه، این یک موهبت نیست.
در تمام هفدهسال عمرم فکر میکردم تنها من این استعداد را دارم و فقط ماه و آسمان تاریک شب، واقعاً درکم میکنند.
این چیزی بود که فکر میکردم.
حداقل تا زمانی که «او» را دیدم.
«آیا یک زن میتواند عشق را در دنیایی از طرد، جنگ و تنفر پیدا کند؟»
#درخواستی (mariam)