بیست رمان مرجع کامل بهترین رمان های ایرانی پی دی اف
دانلود رمان طنز، رمان پلیسی، رمان جنایی، رمان ترسناک، رمان تخیلی، رمان اجتماعی، رمان معمایی، رمان خارجی و…
خلاصه کتاب

اون مثل یه ماده‌ی شیمیایی میمونه که نمیتونی مجذوبش نشی. شهوانی، شیرین، و به طرز آزاردهنده‌ای کامل بود وقتی که ۷ سال پیش ترکش کردم. بدنم، حسی که وقتی زیرم بود رو به یاد می‌اورد و دوباره اون رو می‌خواد. قلبم به یاد می‌آورد که چطوری شکسته و می‌خواهد تا اونجا که ممکنه دورتر بشه. اما اون همه جا هست، منو آزار میده، شکنجه‌ام میده، تمام دلایل منطقی رو نقض میکنه. من باید اون رو فراموش کنم، ادامه بدم و اون رو از قلب و ذهنم خارج کنم، اما برای انجامش باید برای آخرین بار اون رو داشته باشم. با یه بوسه شروع شد.

ما هرگز نمی‌خواستیم عاشق شیم. اما من 17 سالم بودم و بی‌خیال و اون 19 ساله بود، زیبا و ممنوع. خانواده‌هامون هرگز قبول نمی‌کردن… و من برای نجات آینده‌اش قلبش رو شکستم. حالا پسری که 7 سال پیش دوستش داشتم، مردیه که نمیتونم داشته باشم. اون به چیزی تبدیل شده که بدن من میخواد، قلب من می‌خواد… و نجابتم رو زیر سوال می‌بره.

خلاصه کتاب

خلاصه رمان تلاطم آبی یک رویا:

دریای پرتلاطم زندگی دو آدم؛ اولی پسری که داغدیده‌ی گلی است که بخاطر اشتباه او پرپر شد و او فرصتی برای جبران اشتباهش نداشت. دیگری دختری بی‌پناه و زخم خورده از بازی روزگار که در یک نیمه شب بارانی، بخاطر یک اتفاق، بر دنیای پر انتقام پسری شیر صفت سقوط می‌کند. عشق برای این دو زندگی پلی می‌شود برای عبور از تلاطم بی‌وقفه‌ی دریای حوادث تا رسیدن به رویای آبی آرامش.

خلاصه کتاب

خلاصه رمان رمان ترنم خوشبختی:

همه چیز زندگی مشترک المیرا و امیر بر وفق مراد است تا اینکه مادر اصلی دخترشان پیدا می‌شود. با از دست دادن دختر کوچکشان ورق برمی‌گردد. عشقشان درگیر مشکلات اجتماعی می‌شود و تا مرز جنون و جدایی پیش می‌رود. تنها ترنمی از جنس خوشبختی می‌تواند ناجی آنها باشد.

خلاصه کتاب

خلاصه رمان ایرسای وجودم :

داستان درباره دختری به نام سئویل است که نامزدش او را در روز عروسی‌اش ترک کرده و بعد از آن شب، نیش کلام اطرافیان، او را به یک آدم منزوی و گوشه‌گیر تبدیل کرده است. او دو سال است که از خانه بیرون نرفته و روز‌به‌روز پژمرده‌تر می‌شود. توجه: (ایرسا ‌در این رمان به معنی رنگین‌کمانه و ایرسای وجودم نیز رنگ‌دهنده و امید دهنده تعبیر شده است.)

خلاصه کتاب

خلاصه رمان ریسک

نگاهش با دقت بیشتری روی کارت‌های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می‌شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد می‌کرد. با وجود فضای نیمه‌تاریک آنجا و نور چراغ‌هایی که مدام رنگ عوض می‌کردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده بود. یکی گفت: "آرادخان نوبت شماست!" کمرش فشار مضاعفی به پشتی صندلی وارد آورد. لبش کمی کش آمد، نیاز به ریسک داشت. یا همه‌چیز یا هیچ‌چیز! کارت آسش را رو کرد و با ژست خاص خودش روی میز انداخت...

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بیست رمان مرجع کامل بهترین رمان های ایرانی پی دی اف " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.