در این داستان، گذشته خان روستا و رازی که سالها پنهان کرده بود، پس از بیست و هشت سال دوباره به زندگی پسر خان باز میگردد. یک شب، کالبد پسر خان به گرگ تبدیل میشود و این تبدیل، پای دخترک روستایی را به یک بازی خطرناک و پیچیده میکشد. این اتفاقات، دو دنیای متفاوت را به هم میدوزد و داستانی پر از عشق، معما و چالشهای فراطبیعی بهوجود میآورد.
تا به حال برایتان پیش آمده که در ترافیک، با رانندهی ماشین جلویی، در آینهی بغل ماشینش چشم در چشم شوید؟ قصهی من و او از یک چراغ قرمز و یک نگاه تصادفی در آینهاش شروع شد و به جاهایی رسید که نمیدانم او دچار شد یا من....
رمان تلنگر سیاه داستان گروهی از دانشجویان است که به دلایل مختلف وارد خانهای میشوند که به نظر میرسد در آن شایعههایی درباره اتفاقات عجیب و مرموز وجود دارد. این خانه که به گفتهی مردم تنها قربانی میطلبد، به محلی ترسناک و پر از رمز و راز تبدیل میشود. این گروه هفت نفره به زودی متوجه میشوند که سرنوشتشان در دستان این خانه است و با خطرات غیرقابل پیشبینی روبهرو میشوند.
در دل این تاریکی، احساسات عاشقانه و روابط پیچیدهتری بین اعضای گروه شکل میگیرد و این احساسات در کنار ترسها و وحشتهای ناشی از این خانه مرموز، داستانی پر از هیجان، ترس و عشق را به وجود میآورد.