دانلود رمان آخرین کیفر از مژگان رضایی راد نسخه PDF
📚#آخرین_کیفر
✍️نویسنده : #مژگان_رضایی_راد
✨ژانر : #عاشقانه_اجتماعی
📑خلاصه :
عشقی که عقل را از تصمیمها خط میزند و عاشقی که زندگیاش دست خوش اشتباهات بزرگ و کوچک میشود و لجوجانه چشم میبندد بر اشتباهاتش . آنقدر در خواسته هایش غرق می شود که اشتباه از پس اشتباه زاده می شود . زمانی چشم می گشاید که نه راه پیش دارد و نه پس و تقاص پس میدهد ، آخرین کیفر …
دانلود رمان بی نفس در گرداب جلد اول از زهرا سادات رضوی نسخه پی دی اف
📚#بینفس_در_گرداب (جلد اول)
✍️نویسنده: #زهرا_سادات_رضوی
✨ژانر: #عاشقانه
📑خلاصه
بچه که بودم، عاشق باران بودم. وقتی که باران میبارید آقاجون صدایم میزد که خودم را به پشت پنجره محبوبم که رو به حیاط بزرگمان بود برسانم و به تماشای باران بنشینم. حتی گاهی مادری اجازه میداد به زیر باران بروم. با اشتیاق وصف نشدنی دمپاییهای صورتیام را پوشیده و نپوشیده به سرعت به حیاط میرفتم؛ دست از یکدیگر باز میکردم و سر به سوی آسمان میگرفتم.
دور خود میچرخیدم و آواز میخواندم…
همان آوازی که وقتی باران میبارید آقاجون میخواند و من ناخواسته حفظ کرده بودم.
باز باران با ترانه
با گهرهای فراوان
میخورد بر بام خانه…
دانلود رمان به وقت ساعت شنی از مژگان رضایی راد نسخه پی دی اف
📚#به_وقت_ساعت_شنی
✍️نویسنده : #مژگان_رضایی_راد
✨ژانر : #عاشقانه #انتقامی #جنایی
📑خلاصه :
دختری ساده و معصوم که اسیر آتش انتقام میشود . عشقی که دامن گیر زندگیاش میشود و تباهش میکند . عذاب آنقدر قویست که به جنونش میرساند و حالا اوست که عوض شده است و به پا خواسته تا انتقام بگیرید ، انتقامی سخت که هست و نیست همه را برباد دهد . در راه این انتقام شوکی عظیم ، باورهایش را نابود میکند …
دانلود رمان ناگهان تو از لیزا کلیپاس نسخه پی دی اف
📚#ناگهان_تو
✍️نویسنده: #لیزا_کلیپاس
✨ژانر: #عاشقانه
📑خلاصه:
او ترشیده، دست نخورده و تقریباً سی ساله بود، اما آماندا بریرز رمان نویس مشهور قصد نداشت تولد بعدی خودش را بدون عشق بازی با مردی خوش آمد بگوید.
وقتی مردی که مادام خواسته بود جلوی در خانه او ظاهر شد، معتقد بود که مرد هدیه ای از جانب خودش به خودش است که برای یک شب شور و هوس استخدام شده است، البته از جانب خودش
مرد به طور فراموش نشدنی خوش تیپ و به طور مقاومت ناپذیری مردانه بود و آماندا را طوری وسوسه می کرد که هرگز تصورش را هم نمیکرد… اما چیزی مانع از تحقق کامل رویایش شد….
عزم مرد برای داشتن آماندا زمانی بیشتر شد که او هویت واقعی اش را کشف کرد اما آماندا که با نظم و خویشتن داری تربیت شده بود بیش از آن چیزی که اعتراف میکرد خواهان احترام بود در حالی که مرد حاضر به زندگی با قوانین جامعه نبود.
دانود رمان هانتر از پردیس و ساکورا نسخه پی دی اف
📚#هانتر
✍️مترجم: #پردیس #ساکورا
✨ژانر: #عاشقانه_خارجی
📑خلاصه:
روزی روزگاری یه قصر جادویی یه قصر جادویی وجود داشت که همه چیز در اون پژمرده میشد به جز روح یک پسرک
پسرک شش ساله بود وقتی دخترک اون رو دید.
دخترک به همراه مادرش اومده بود تا غذای جشن رو برای خانواده اش حاضر کنه دخترک توی راهروها چرخ میخورد و پرسه میزد و با پاهای جوراب پوشش روی کف های مرمر عمارت پسرک سرسره بازی میکرد. اون پنج سالش بود جوان تر از اون که از دیدن طاق و سرستون های بزرگ و حیاط و باغچه های گل رز عمارت به به و چه چه کنه.
دخترک به اینطرف و اونطرف سر میخورد و تا وقتی مادرش کارش رو تموم کنه خودش رو سرگرم میکرد در حالی که بيرون رعد و برق میزد.
این همون زمستونی بود که مردم بوستون تا سالها بعد ازش حرف میزدند تسلیم ناپذیر و مداوم اسمون تاریک سوزن های تگرگ رو روی دیوارهای قلعه پرت میکرد و یخ با غضب به روی پنجره های قوسی شکل می کوبید. دخترک به طرف یکی از پنجره های سبک گوتیک لیز خورد و دستش رو به شیشه ی سرد پنجره فشار داد.
از دیدن سایه کوچیکی که روی تخت آفتابگیر کنار استخر اون بیرون زیر بارون افتاده بود تعجب کرد. یه پسر اون بی حرکت دراز کشیده بود و اجازه میداد بارون بدون هیچ مقاومتی روی سرش بباره پسرک به سادگی شلاق های شکنجه گر تگرگ رو بر روی پوستش میپذیرفت.
وحشت زده دخترک شروع به کوبیدن به پنجره کرد.