دانلود رمان درنده تاریک شب نسخه pdf
❤️ رمان : درنده تاریک شب (جلد اول)
❤️ ژانر : #خون_آشامی
#فانتزی #تخیلی #ترسناک
❤️ نویسنده : #الناز_داد_خواه
❤️ خلاصه :
همیشه دنبال چیزای مرموز و عجیب بود. هیچوقت ترس مانع کشف کردنش نمیشد. دنبال هر رد و موضوع جالبی میرفت تا به نتیجه برسه همین موضوع ها سرنوشتش رو عوض کرد کنجکاوی بیش از حدش منجر به یه درد پایان ناپذیر شد دردی سخت و نفس گیر که از اون یه ادم دیگه ساخت یه غریبه یه درنده.
دانلود رمان بازمانده ای از طبیعت نسخه pdf
❤️رمان: #بازمانده_ای_از_طبیعت
[جلد اول]
❤️نویسنده: #الهه یخی
❤️ژانر: #تخیلی #عاشقانه #معمایی
❤️خلاصه
:من ٬دختری از زمین که برای یافتن بازمانده به اینجا آمده ام و تو شاهزاده ای از جنس آتش و شیطان هستی که… برای به دست آوردن من هرکاری انجام میدهی. راز عجیبی این سرزمین را در بر گرفته که کسی از آن اطلاعی ندارد به زودی راز ها معلوم٬و هویّت من آشکار خواهد شد.
دانلود رمان طلسم عشق نسخه pdf
❤️رمان: #طلسم_عشق
[جلد دوم رمان بازماندهای از طبیعت]
❤️نویسنده:الهه یخی
❤️ژانر: #تخیلی #عاشقانه #معمایی
❤️خلاصه:
گاهی اوقات لازمه زمان باهات بازی کنه، جوری که نتونی ازش فرار کنی؛ ولی بتونی به دنبال راه مقابله باهاش بگردی.
حالا ملوری درگیر بازی زمان شده؛ بازی با چاشنی عشق. اما ملوری کیه؟! پس تیارانا کجا رفته؟! اصلاً چرا باید ملوری باشه؟ چرا شخص دیگهای نباشه؟ چرا… تیارانا تو جشن تولدش توسط جادوگری طلسم میشه و وقتی که به جای امنی میرسه میفهمه همهچیز تغییر کرده و اونطوری نیست که باید باشه. اون تبدیل شده به ملوری؛ ولی ملوری کیه؟
دانلود رمان فرزند تاریکی نسخه pdf
نام رمان : #فرزند_تاریکی
( #عشق_خون_آشام_من2)
#جلد_دوم
نویسنده : #رومینا #R
ژانر : #تخیلی #خوناشامی #نایاب #عاشقانه #فانتزی #ممنوعه #کمیاب #خون_اشامی #جدید #بزرگسال
خلاصه :
این رمان فصل دومه رمانِ #عشق_خوناشام_من هست .
با رفتن رهام به دنیای خوناشام ها و موندن در اونجا کم کم راز های عجیبی برملا میشه که باعث میشه..
دانلود رمان طلوعی پس از فراموشی نسخه pdf
❤️رمان: #طلوعی_پس_از_فراموشی
[جلد سوم بازماندهای از طبیعت]
❤️نویسنده: #الهه_یخی
❤️ژانر: #تخیلی #عاشقانه #معمایی
❤️خلاصه:
همه بعد از ناپدیدشدن تیارانا ناامید و سرافکنده شدن؛ این درحالیهکه اتحاد بینشون از بین رفته و از هم دور افتادن؛ ولی یه جایی دور از دسترس مردم و جادوگر، تیارانا داره زندگی میکنه. اما چرا بر نمیگرده تا به دوستاش کمک کنه؟ عکس روی جلد رمان مربوط به تیارانا است.