دانلود رمان شب نشینی پنجره های عاشق… حکایت دختری به نام سایه ست که از دانشگاه اخراج شده و از اون جایی که سابقه بدش فرصت انجام خیلی از فعالیت ها رو از اون گرفته، به پیشنهاد یکی از اطرافیانش به سراغ شغل آشپزی میره و در خونه هایی که بهش پیشنهاد داده میشه، شروع به کار می کنه و در این بین مردی عجیب و بدخلق که از قضا درگیری های زناشویی بسیاری هم داره، سر راه سایه قرار می گیره…
به پهلوی مامانم میزنم که داخل برود و تا بخواهد فرصت سوال وجواب پیدا کند خودم سریع پله های یک طبقه را پایین می آیم، باز موبایلم در جیب شلوار جینم میلرزد.
می ایستم و با کورسویی از امید در دل می گویم یعنی ممکن است آن شماره ای نباشد که نمی خواهم ببینم و باز امیدم ناامید می شود.
چند لحظه به دیوار راهرو تکیه می دهم و با بهت همان طور که به اسم رضا خیره میمانم؛ فکر می کنم آخر چطور ممکن است بعد از این همه سال،
درست از پنج صبح روز عقد سپیده او باید به یاد من بیفتد و هر چند دقیقه یک بار هی به من زنگ بزند؟
دوباره گوشی را در جیب شلوارم سر می دهم با اینکه اصلاً آدم خرافاتی نیستم اما کم کم دارد دلم شور می افتد.
به سرعت قدم هایم می افزایم و بدو بدو خودم را به حیاط می رسانم، هوای داغ تابستان در جا به استقبالم می آید،
سریع می چرخم و از راهروی باریک سمت چپ به طرف حیاط خلوت می روم و بلافاصله با دیدن تور سپیده که توسط باد لای آجرهای باقیمانده از تعمیرات طبقه سومی ها گیر کرده است آه از نهادم بلند می شود.
حیاط خلوت برعکس حیاط اصلی کثیف و پر از اسباب اضافی و شلوغ و بی سروسامان است.
به قول مامان سگ صاحبش را نمی شناسد، سعی می کنم با نهایت دقت و احتیاط تور سپیده را از زمین بردارم.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید
دانلود رمان شب نشینی پنجره های عاشق... حکایت دختری به نام سایه ست که از دانشگاه اخراج شده و از اون جایی که سابقه بدش فرصت انجام خیلی از فعالیت ها رو از اون گرفته، به پیشنهاد یکی از اطرافیانش به سراغ شغل آشپزی میره و در خونه هایی که بهش پیشنهاد داده میشه، شروع به کار می کنه و در این بین مردی عجیب و بدخلق که از قضا درگیری های زناشویی بسیاری هم داره، سر راه سایه قرار می گیره…