دانلود رمان اسرار چهار زن… چهار زن، از سه نسل، يادداشت های نامنظمی از زندگی خود، نه روزانه، بلکه هر زمان که فرصت پیدا می کنند، مي نويسند. آن ها این کار را نه برای بازگو کردن زندگيشان، بلکه فقط برای حفظ خاطراتشان انجام می دهند. در نهایت این یادداشت هاست که رازهای بزرگ آنها را آشکار و پیوند میان آنها را مستحکم می کند…
“از یادداشت های کتایون” لادن و هوشنگ به فرودگاه آمده بودند.
لادن در پانسیون دانشگاه زندگی می کرد و به خانم مدیر پانسیون اطلاع داده بود که آخر هفته میهمان دارد. من فقط در آخر هفته می توانستم آنجا بمانم. باید به سرعت جایی را پیدا می کردم.
هوشنگ با ناراحتی، لادن و مرا به پانسیون لادن رساند و از هر دوی ما دعوت کرد تا فردا با او در یک رستوران نزدیک بیمارستانی که کار می کرد، غذا بخوریم. او آدرس رستوران را به لادن داد.
روز بعد لادن گفت: «من باید تکالیف دوشنبه مو انجام بدم و نمی تونم با تو بیام.» لادن راهنمایی ام کرد تا با اتوبوس به آنجا بروم.
تمام مدتی که در رستوران نشسته بودیم، هوشنگ از زن سابقش و اینکه تمام ثروت او را گرفته و زن ها این طورند و آن طور حرف زد.
و بعد ادامه داد: «یکشنبه شب که پانسیون محل اقامت لادن و ترک می کنی، می تونی به خونه ی من بیای و اون جا بمونی.»
از طرز دعوت و نحوه ی حرف خوشم نیامد. در همان موقع دو نفر آقا وارد رستوران شدند.
هوشنگ خیلی گرم با آن ها سلام و علیک کرد. آقای مسن تر را به نام دکتر دیویس معرفی کرد و گفت که او رئیس بخشی در بیمارستان است که او در آن کار می کند.
دکتر دیویس خیلی خوب فارسی حرف می زد و گفت که مدتی در ایران بوده است.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید
دانلود رمان اسرار چهار زن... چهار زن، از سه نسل، يادداشت های نامنظمی از زندگی خود، نه روزانه، بلکه هر زمان که فرصت پیدا می کنند، مي نويسند. آن ها این کار را نه برای بازگو کردن زندگيشان، بلکه فقط برای حفظ خاطراتشان انجام می دهند. در نهایت این یادداشت هاست که رازهای بزرگ آنها را آشکار و پیوند میان آنها را مستحکم می کند…