بیست رمان مرجع کامل بهترین رمان های ایرانی پی دی اف
دانلود رمان طنز، رمان پلیسی، رمان جنایی، رمان ترسناک، رمان تخیلی، رمان اجتماعی، رمان معمایی، رمان خارجی و…
دانلود رمان گرگ بد بزرگ از Jenika_Snow با فرمت PDF
دانلود رمان گرگ بد بزرگ از Jenika_Snow با فرمت PDF

دانلود رمان گرگ بد بزرگ از Jenika_Snow با فرمت PDF

📚 رمان گرگ بد بزرگ (جلد اول)
( مجموعه لایْکَن ها )
✍️نویسنده: #Jenika_Snow
✍️مترجم: #Miyu
✨ژانر: #تخیلی_گرگینه_ای_خون_آشامی_اروتیک

📑خلاصه دانلود رمان گرگ بد بزرگ از Jenika_Snow با فرمت PDF:

میکالینا
یه تصمیم لحظه‌ای بود، شاید یه‌کم بی‌فکر، و بدون شک یه شوک حسابی برای همه‌ی کسایی که می‌شناختم… وقتی تصمیم گرفتم بزنم به جاده، برم اون‌ور آب، یه کشور غریبه، و واسه یه مدت نامعلوم اونجا بمونم.
اجاره کردن یه کلبه‌ی کوچیک تو یه روستای اروپایی که مردمش زورکی دو کلمه انگلیسی حرف می‌زدن، بهترین راه فرار بود از پدر و مادر سخت‌گیر، دوستای دروغی، و آینده‌ای که به‌نظرم تاریک و بی‌امید می‌رسید. کمک کردن به یه پیرزن برای خرید کردن تا یه کم پول دربیارم هم که به‌نظر کار آسونی می‌اومد.

پیاده‌روی‌های طولانی و بی‌هدف توی جنگلای انبوه دور و بر روستا هم حسابی وسوسه‌انگیز بودن. بدون اینترنت. بدون تلویزیون. فقط چیزای خیلی ضروری واسه زندگی.
بی‌نقص. بدون استرس. دقیقاً همونی که لازم داشتم.
یا شاید… کاملاً اشتباه کرده بودم.
احساس می‌کردم یه نفر… یا یه چیزی… از توی اون جنگلای تاریک و ترسناک داره نگام می‌کنه.

حس می‌کردم دارن دنبالم می‌کنن… تعقیبم می‌کنن.
نمی‌دونستم چی یا کیه، ولی مطمئن بودم انسان نیست… و اینو هم مطمئن بودم که… اون منو می‌خواد.

رِن

من انسان نبودم… نه کاملاً.
من یه لایْکَن بودم—موجودی گرگ‌مانند و قرن‌ها قدمت‌دار که همه ازش می‌ترسیدن، قوی‌تر از هر چیز دیگه‌ای توی این دنیا، و فقط دنبال یه چیز بود:
جفتش.
بیش از سیصد سال، فقط یه هدف داشتم. پیدا کردنش… اون زنی که فقط واسه من به دنیا اومده بود. همون زنی که وقتی

پیداش می‌کردم، غریزه‌ی پیوند درونم روشن می‌شد—اون ارتباط فراطبیعی که بهم می‌گفت اون مال منه و من مال اونم—و بالاخره کامل می‌شدم.
و توی این همه سال، تنها بودم. خودمو برای جفتم نگه داشتم. هیچ‌وقت دست از جست‌وجو برنداشتم.
تا اینکه بوش به مشامم خورد… دیدمش… و برای اولین بار، قلبم تند زد، خون توی رگ‌هام دوید، با یه حس امید و هیجان.
مال من بود.

اون منو ندید، ولی حضورمو حس کرد. و فرار کرد. نمی‌تونست بدونه که همین فرار کردنش چقدر منو بیشتر تحریک کرد.
نمی‌دونستم چطوری باید بهش بفهمونم که دیگه نمی‌تونم ولش کنم، که هیچ‌کس و هیچ‌چیزی نمی‌تونه جلومو بگیره برای اینکه مال خودم بکنمش.
چون وقتی یه لایکن جفتشو پیدا کنه… هیچ چیز تو این دنیا، نه انسان و نه حتی چیزی فراتر از اون، نمی‌تونه بین‌شون فاصله بندازه.

  • برچسب ها:
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بیست رمان مرجع کامل بهترین رمان های ایرانی پی دی اف " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.