دانلود رمان مرواریدی در صدف از زهراسادات رضوی
⊹⊱๑نام رمان: مرواریدی در صدف๑⊰⊹
⊹⊱๑نام نویسنده: زهرا سادات رضوی๑⊰⊹
⊹⊱๑ژانر: عاشقانه، معمایی، مذهبی๑⊰⊹
⊹⊱๑خلاصه رمان مرواریدی در صدف๑⊰⊹
در اعماق داستانی پرپیچ و خم و سرشار از احساس، رمان “مرواریدی در صدف” خواننده را به دنیایی از تعهدات ناخواسته، عشقهای پنهان و معماهایی که زندگی شخصیتها را زیر و رو میکنند، میبرد.
این اثر فاخر از قلم توانمند زهرا سادات رضوی، با ظرافت و دقت خاصی به روایت زندگی “پارسا نیکنام” میپردازد؛ بازپرس سابق دادگستری که مردی با گذشتهای پر از فراز و نشیب و حالتی سرشار از غرور و استقلال است.
او که تا پیش از این تمام تصمیمات زندگیاش را بر پایه منطق و عقلانیت اتخاذ کرده بود، ناگهان در مواجهه با درخواستی از پدرش، “حسین نیکنام”، مسیری کاملاً متفاوت را پیش روی خود میبیند.
این درخواست، چیزی نیست جز ازدواجی اجباری و موقت با دختر یکی از آشنایان قدیمی خانوادگی.
ازدواجی که نه از سر عشق، بلکه از روی خواهش و تعهد خانوادگی شکل میگیرد. پارسا، با تمام وجودش در برابر این اجبار مقاومت میکند، اما در نهایت، به دلیل احترامی که برای پدرش قائل است، و شاید به دلیل رازهایی که در پس پرده این وصلت پنهان شدهاند، به آن تن میدهد.
این تصمیم، نقطه عطفی در زندگی اوست؛ نقطهای که او را وارد گردابهای از حوادث پیشبینی نشده، احساسات متناقض و چالشهای عمیق میکند.
“مرواریدی در صدف” فراتر از یک داستان عاشقانه ساده است.
این رمان، لایههای عمیقی از انسانیت، ایمان و تقابل میان اراده فردی و جبر روزگار را به تصویر میکشد.
با هر صفحه، خواننده بیشتر درگیر معماهایی میشود که پیرامون این ازدواج شکل گرفتهاند و تلاش میکند تا پرده از رازهایی بردارد که شخصیتها با خود حمل میکنند. آیا این ازدواج اجباری میتواند به عشقی حقیقی بدل شود؟ چه سرنوشتی در انتظار پارسا و همسر موقت اوست؟ و مهمتر از همه، مروارید پنهان در صدف این داستان، چه ارزشی را در خود جای داده است؟
⊹⊱๑بخشی از رمان مرواریدی در صدف๑⊰⊹
صدای کوبیده شدن در، سکوت سنگین اتاق را شکست.
پارسا، بیآنکه سر برگرداند، میدانست چه کسی وارد شده است.
صدای قدمهای محکم پدرش، همیشه نویدبخش تصمیمی قاطع بود؛ تصمیمی که کمتر اوقات به مذاق او خوش میآمد. “پارسا، باید با هم حرف بزنیم.”
صدای حسین نیکنام، لحنی داشت که جای هیچ چون و چرایی باقی نمیگذاشت. پارسا آهی کشید و کتاب از دستش رها شد.
این بار، موضوع فراتر از یک پرونده قضایی پیچیده یا اختلافی خانوادگی بود. این بار، موضوع زندگی خودش بود؛ زندگیای که پدرش بیمقدمه قصد داشت مسیرش را تغییر دهد. “
میدانم خوشت نمیآید پسرم، اما این ازدواج… این ازدواج باید اتفاق بیفتد. برای مدت کوتاهی، اما ضروری است.”
کلمات پدرش در گوشش زنگ میزد.
اجبار. واژهای که پارسا همیشه از آن بیزار بود. اما این بار، اجبار با رگههایی از التماس و خواهش پنهان شده بود؛ خواهشی که برای او، از هر دستوری سختتر بود.
چشمانش را بست و سعی کرد تصویر مبهم دختری را به یاد آورد که قرار بود برای مدتی، نام همسر را بر او بگذارد.
دختری که هیچ شناختی از او نداشت، و حالا قرار بود بخشی از سرنوشت او شود.
سرنوشتی که میدانست، تبعات زیادی در پی خواهد داشت و زندگی آرامش را به طوفانی پیشبینی نشده بدل خواهد کرد…
⊱๑ معرفی اپلیکیشن نودهشتیا ๑⊰
اپلیکیشن نودهشتیا یکی از بهترین منابع برای دانلود رمانها و کتابهای الکترونیکی است. این اپلیکیشن به شما امکان دسترسی به مجموعهای گسترده از رمانها در ژانرهای مختلف را میدهد.
دانلود از قسمت بنر بالای صفحه
⊹⊱๑ درخواست حذف رمان ๑⊰⊹
اگر شما نویسنده این رمان هستید و از انتشار اثر خود در این سایت رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف آن را ارسال کنید.
با کلیک بر روی دستههای زیر رمانهای بیشتری بخوانید: