دانلود رمان قلب سوخته pdf
دانلود رمان قلب سوخته به قلم مریم پیروند بصورت pdf برای کامپیوتر و اندروید
موضوع رمان قلب سوخته : عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات : ۲۵۱۵
دانلود رمان قلب سوخته… کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه میسوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته وبه عاشقانههای صدفی که اونو از بچگی بزرگ کرده اعتنایی نمیکنه… چون یه حس پدرانه به صدف داره و رفتارهای صدف رو ناشی از وابستگی و جبرانِ محبتش میبینه، در حالی که درون قلبِ خودش برای این موجودِ شیطون چیزهایی هست که خلافشون رو به صدف نشون میده…
از رمان قلب سوخته بخوانیم:
حالِ بدِ من تنها به بگومگوم با کاوه و بیبی ختم نشد.
بلکه حضور عمه و شوهرش و بچه هاش بیشتر از هر چیزی سوهان روحم بودن و مجبور بودم با وجود هر دلخوری مقابلشون ظاهر بشم.
کاوه چند مدل غذا برای شام گرفت، ولی من قسم خوردم به هیچ کدومشون لب نزنم و وقتی خودش و مهنا در سكوت غذاها رو روی میز چیدن تا بقیه رو برای صرف شام صدا بزنن،
من روی کاناپه ی مقابل تلویزیون نشستم و خودم رو آماده کردم تا در صورتی که صدام زدن بهشون بگم میلی به خوردن ندارم.
پچ پچ عمه اون لحظه به گوشم رسید: صدف چشه چرا غمبرک زده نشسته به گوشه، از وقتی اومدیم یه کلمه هم حرف نزده.
جواب بی بی رو نشنیدم فقط نفسش رو بیرون داد و کمی بعد پرسید: از خونواده سامان چه خبر؟
گوش تیز کردم تا بشنوم عمه در مورد سامان و خونوادهش چی میگن و فقط شنیدم:
– انگار از صدف خیلی خوشش اومده میگه دختره ازش معلومه زیر دست آدمای بزرگی تربیت شده،
نمیدونم تو حرفاشون چیا گفتن که از منش و گفتار صدف خوشش اومده بود همش می گفت عین خودم بود، رک و صادق از اونا که…
اگه بهراد فضول اون لحظه کنارم نمی نشست و با حرفاش گوش هام رو مشغول نمی کرد جملات بعدی عمه رو در مورد تعریف خودم از دهن سامان می شنیدم…
سامان یکم زیادی اغراق نکرده بود؟ من و این همه خصلت خوب؟ گفته بود زیر دست آدمای بزرگی تربیت شدم؟
پوزخندی زدم و میون حرف زدن های بهراد که یک کلمه هم حرف هاش رو درست متوجه نمی شدم، سرم رو به طرف کاوه چرخوندم…
رمان های پیشنهادی بیست رمان: