دانلود رمان در همسایگی گودزیلا از آنیلا نسخه pdf
⊹⊱๑نام رمان: در همسایگی گودزیلا๑⊰⊹
⊹⊱๑نام نویسنده: آنیلا๑⊰⊹
⊹⊱๑ژانر: عاشقانه، کلکلی، طنز๑⊰⊹
⊹⊱๑خلاصه رمان در همسایگی گودزیلا๑⊰⊹
«در همسایگی گودزیلا» داستانی است از تقابل دو دنیای متفاوت؛ دنیای رها شایان، دختری با روحیهای سرکش و آمیزهای از شیطنت و خنده، و رادوین رستگار، پسری که به همان اندازه از انرژی و بازیگوشی برخوردار است.
این دو همکلاسی، به جای آنکه در مسیر دوستی گام بردارند، در گرداب کلکلهای بیپایان و طراحی نقشههایی برای اذیت و آزار یکدیگر گرفتار شدهاند. رها، با تمام وجود از رادوین بیزار است و این نفرت، انگیزهای قوی برای کشیدن نقشههایی خلاقانه برای به ستوه آوردن او میشود.
اما رادوین نیز بیکار نمینشیند و با همان میزان هوشمندی و شوخطبعی، متقابلاً سعی در آزار و حرص دادن رها دارد. این بازی بیپایانِ نقشهکشی، اذیت و آزار و حرص خوردن، زندگی روزمره آنها را به صحنهای از کمدی موقعیت تبدیل کرده است.
اما سرنوشت، برنامههای دیگری در چنته دارد. در میان این هیاهو، مشکلات خانوادگی ناگهان سر راه رها قرار میگیرد و او را وادار به ترک خانه و خانوادهاش و نقل مکان به مکانی جدید میکند. ورود به این خانهی تازه، آغاز فصلی نو در زندگی رهاست و شاید… شاید این تغییر، جرقهای باشد برای شعلهور شدن آتشهایی غیرمنتظره در رابطهی پر فراز و نشیب او با رادوین.
⊹⊱๑بخشی از رمان (در همسایگی گودزیلا)๑⊰⊹
وقتی قیافه رادوین رستگار جلوی چشمم میآمد، انگار کسی فندکی به جانم میزد و شعلهای از تنفر درونم زبانه میکشید.
این فقط یک توصیف ادبی نبود، بلکه واقعیت محض بود! رادوین، با آن لبخند موذیانهاش که همیشه گوشه لبش پهن بود، گویی ماموریت داشت تا تکتک اعصابم را هدف قرار دهد و آنها را یکییکی نابود کند. و او میدانست که من هم همین حس را به او دارم، این را از برق شیطنت در چشمانش میخواندم.
«دخترک دیوانه!» کلماتی که انگار مستقیم از ذهن او به افکارم هجوم میآوردند. روزی نبود که نقشهی جدیدی برایش نکشم.
امروز نوبت به… آهان! عالی است! یادم آمد. امروز باید به شکلی دیگر او را عصبانی میکردم.
همان لحظه که دیدم معلم در حال پرسیدن سوالی از اوست و رادوین با همان اعتماد به نفس کاذب و همیشگیاش شروع به پاسخگویی کرد، لبخند رضایتبخش و شیطانی روی لبانم نشست.
«بگذار کمی بترسد!» با خودم زمزمه کردم و همزمان، شروع به سرفههای نمایشی کردم که کمکم داشت به سرفههای واقعی تبدیل میشد.
یک مهمان ناخوانده در گلویم جا خوش کرده بود و من هم از این فرصت طلایی استفاده میکردم تا کلاس درس را مختل کنم و تمام توجهها را، مخصوصاً نگاه خیره رادوین را به سمت خودم جلب کنم.
او با اخمی که روی پیشانیاش عمیقتر میشد، نگاهم میکرد. عالی بود! این دقیقا همان چیزی بود که میخواستم.
(این رمان موفق به شدت پیشنهادی هست و از خواندنش پشیمون نمیشید. اگر دنبال یه رمان می گردین که حسابی سرگرمتون کنه و باهاش خنده به لبتون بیاد، حتما رمان طنز در همسایگی گودزیلا رو خریداری کنید.)
⊱๑ معرفی اپلیکیشن نودهشتیا ๑⊰
اپلیکیشن نودهشتیا یکی از بهترین منابع برای دانلود رمانها و کتابهای الکترونیکی است. این اپلیکیشن به شما امکان دسترسی به مجموعهای گسترده از رمانها در ژانرهای مختلف را میدهد.
دانلود از قسمت بنر بالای صفحه
⊹⊱๑ درخواست حذف رمان ๑⊰⊹
اگر شما نویسنده این رمان هستید و از انتشار اثر خود در این سایت رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف آن را ارسال کنید.
با کلیک بر روی دستههای زیر رمانهای بیشتری بخوانید: