دانلود رمان ازدواجی زیبا… تا به حال خواسته اید که بیشتر در زندگی شخصیت مورد علاقه تان فرو بروید؟ در این کتاب به گذشته می رویم و بیشتر با زندگی تراویس مددوکس، قهرمان سرکش داستان آشنا می شوید… در این کتاب شخصیت های آشنای کتاب های قبل را بیشتر می شناسیم. همانطور که می دانید اَبی در کتاب قبل خیلی ناگهانی با تراویس ازدواج می کند و جزییات این ازدواج مخفی نگه داشته می شود، اما در این کتاب جزییات باز می شوند و به سفری پر احساس با شخصیت های داستان می رویم…
“ابی” فرود (McCarran) وقتی چرخ های هواپیما روی باند فرودگاه بین المللی مک کارن اومد، تراویس بالاخره آروم گرفته و به شونه ام تکیه داده بود.
چراغ های روشن لاس وگاس رو از ده دقیقه قبل میشد دید، انگار داشت به ما، مثل یه چراغ چشمک زن، به سمت هرچیزی که ازش متنفر بودم، علامت می داد – و البته هرچیزی که می خواستم.
تراویس به آرومی خم شد و قبل از این که بوسه ای به پیشونی ام بزنه، نگاه سریعی از پنجره به بیرون انداخت: ” -واقعا اینجاییم؟ ”
” زنده باد ! فکر کنم شاید بهتره تکیه بدی و بخوابی. امروز قراره خیلی طولانی بشه “. درحالی که بدنش رو کش می داد گفت:
“-بعد از این خوابی که دیدم، دیگه هیچ جوره راه نداره که خوابم ببره. خودمم مطمئن نیستم که دلم بخواد دوباره بخوابم.”
انگشت هام رو توی دستش فشاری داد. از این که ببینم آشفته اس، متنفر بودم.
در مورد خوابش حرفی نزده بود، ولی خیلی طول نکشید که بفهمم اون توی خوابش کجا بوده.
گمون نکنم کسی که از کیتون جون سالم به در برده باشه، بتونه چشم هاش رو ببنده بدون اینکه منظره ی دود و صورت های وحشت زده رو بببنه.
هواپیما به مقصد رسید و چراغ کمربند ایمنی، خاموش، و چراغ های کابین روشن شد، و به همه اعلام کرد که به ایستن و کیف دستی هاشون رو از محفظه بردارن.
همه عجله داشتن، گرچه هیچ کس نمی تونست قبل از اینکه بقیه ای که جلوتر از اون ها نشسته بودن، برن، بیرون بره…
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید